اسطوره‌ی شما شخصیت شما نیست، داستانی است که بر شما می‌گذرد. اسطوره نه یک قهرمان (Hero) با ویژگی‌هایی چون شکست‌ناپذیری و کمال، که سرگذشتی (Myth) از انسان‌هایی است با چالش‌ها و تصمیم‌های مهم. اسطوره گرچه فرا بشری به نظر می‌رسد، به واقعیت تکیه دارد و گویی منطق آن هنوز در دنیای ما کاربرد دارد. وب‌سایت «اسطوره من» برمبنای شخصیت‌های انیمیشن سینمایی «آخرین داستان» و رمان‌های گرافیکیِ همین فیلم طراحی شده؛ انیمیشنی ایرانی که برداشتی آزاد از قصه‌ی ضحاک، کاوه آهنگر و آفریدون در شاهنامه‌ی فردوسی است.

اسطوره خودت رو بشناس

کاوه آهنگر

کاوه در جوانی در جنگ‌های جمشید در مقابل اهریمن حضور داشته است. او زمانی از جنگ بازمی‌گردد که همسرش جان داده و او را با هشت پسرش تنها گذاشته است. بعد از این اتفاق، کاوه تصمیم می‌گیرد تا تنها به آهنگری بپردازد و فرزندانش را از میدان‌های نبرد دور نگاه دارد. اما از بد روزگار هفت پسر او که برای کار به کارگاه‌های ضحاک رفته بودند قربانی ستم ضحاک شده و جان می‌بازند. حالا از فرزندان کاوه تنها روزبه زنده مانده است و کاوه در پی اجرای عدالت در مقابل ستم ضحاک است. او به البرز می‌رود و سپاهی از مردم معترض را در مقابل ضحاک فراهم می‌کند. کاوه همیشه آماده انجام دادن کاری برای مردمش است. او همیشه نسبت به جامعه‌اش احساس وظیفه می‌کند و برای رسیدن به اهدافش سعی می‌کند هر کاری را ماهرانه انجام دهد. کاوه تنها در یک موقعیت است که به احساسات و مشکلات دیگران بی‌توجهی می‌کند. بنابراین او با شخصیت سرسختی که دارد می‌تواند با دیگران و مشکلات آن‌ها به راحتی همدلی کند. همین ویژگی او را به سمتی می‌برد که بتواند در جمع خوب صحبت کند، مردم را کنار هم جمع کند و از خودش پویایی نشان دهد. او به سادگی تحت تاثیر قرار نمی‌گیرد، اما نگرانی‌هایش را با دیگران مطرح می‌کند.

img
تهمورث

تهمورث از کهنه سربازان سپاه جمشید بوده که در جنگ‌های متعددی دوشادوش او جنگیده است. تهمورث نیز فرزندان خود را در ظلمی که ضحاک بر مردم می‌کند از دست داده و بعد از آن به سپاه کاوه ملحق شده است. او جوانانی را که به سپاه می‌پیوندند، آموزش نظامی می‌دهد. تهمورث استاد رزم است و با تبر و شمشیر خود توان رویارویی با ده سرباز را به‌صورت هم‌زمان دارد. صورت تهمورث زخمی است در بین سربازان این‌چنین می‌گویند که او دریکی از جنگ‌های جمشید از کنار مرگ گذشته است. به خاطر همین تجربیات است که او کمتر دچار یاس یا سردرگمی می‌شود و آرامشش را به‌راحتی از دست نمی‌دهد. هرچند که نگرانی‌های به‌جایی هم دارد و شخصیت بی‌خیالی نیست. تهمورث بیشتر درون‌گراست و ترجیح می‌دهد که فعالیت‌هایش را درزمینه‌ی کار و وظایفش خرج کند. او کمتر ریسک می‌کند و از دیگران هم می‌خواهد که راه عقل و منطق را در پیش بگیرند. تهمورث تا آخرین لحظه از انجام وظایفش شانه خالی نمی‌کند و حتی در مواقعی که نیاز باشد، حاضر است درراه اهدافش فداکاری کند.

img
شهراسب

شهراسب پیر مغان و دانای دیر البرز است. او عمری طولانی داشته و بر همه علوم آگاه است. شهراسب می‌داند که جمشید با تکبر خودش چه بر سر آدمیان آورده است. او معتقد است که هستی دارای دو وجه تاریک و روشن است و هر دو وجه باید در کنار یکدیگر آرام به حیات خود ادامه دهند. او شخصیتی ثابت دارد و در بدترین شرایط همیشه می‌داند باید چه کاری انجام دهد. هرگز ناامید نمی‌شود و بسیار صبور است. او شخصیتی درون‌نگر دارد که سعی می‌کند به‌جا و به‌موقع صحبت کند. شهراسب دانا و فهیم است. چیزی را می‌بیند و می‌فهمد که دیگران دیرتر به آن می‌رسند. در عین حال این دانایی سبب می‌شود که کمتر به هیجانات و احساسات دیگران اهمیت دهد. او بسیار وظیفه‌شناس است و سعی می‌کند امور را در زمان درستش به انجام رساند. شهراسب زندگی را از دریچه عقل و منطق می‌بیند.

img
فرانک

فرانک زنی فداکار است. او مدت‌ها دوری همسرش را تاب آورده و به‌تازگی فرزندشان را به دنیا آورده است؛ اما درعین‌حال فرانک شخصیتی شجاع و دلیر دارد که از هیچ تلاشی برای رساندن حق به حق‌دار فروگذاری نمی‌کند. او شخصیتی است که به‌راحتی نمی‌تواند آرامش و خونسردی‌اش را حفظ کند و به‌سادگی تحت تأثیر اتفاقات پیرامونش قرار می‌گیرد. فرانک به‌راحتی می‌تواند با دیگران ارتباط برقرار کند و با آن‌ها مشکلاتش را در میان بگذارد. او بیشتر برون‌گراست و از اینکه در مرکز توجه باشد ناراحت نمی‌شود. فرانک از زیر بار مسئولیت‌هایش شانه خالی نمی‌کند و با همه‌ی قوا برای رسیدن به اهدافش می‌جنگد.

img
آفریدون

آفریدون فرزند فرانک و آبتین است که هر دو به خاطر ستم ضحاک جان داده‌اند. آفریدون در دیر البرز، زیر نظر شهراسب بزرگ و کاوه آهنگر بزرگ شده و تعلیم دیده است. شهراسب بزرگ معتقد است که فر ایزدی بعد از جمشید در آفریدون حلول کرده. آفریدون به خود مغرور است و یکسره در اندیشه انتقام از ضحاک به خونخواهی مادر و پدرش است.
او شخصیتی بی‌قرار دارد که همواره می‌خواهد هر چه زودتر به اهدافش برسد. آفریدون نمی‌خواهد با گروه‌های بزرگ معاشرت کند و از جلب توجه کردن اصلا خوشش نمی‌آید. او می‌خواهد با اتکا به توانایی‌هایش به پیروزی برسد و جهان را از نگاه خودش دنبال کند. آفریدون کنجکاو است و وقت زیادی را برای فکر کردن در تنهایی‌اش صرف می‌کند. او توانایی همدلی با انسان‌های ضعیف را دارد و اگر بتواند به آن‌ها کمک می‌کند. آفریدون نمی‌تواند از برنامه مشخصی پیروی کند، همانطور که نمی‌تواند زندگی منظمی داشته باشد.

img
ضحاک

ضحاک فرزند مرداس و متحد جمشید است. او که همواره در طمع تصرف تاج تخت پدرش بوده، او را به قتل رسانده و خود حاکم مردیسگرد شده است. طمع ضحاک پایانی ندارد و او به نیابت از پدرش بر تخت جمشید می‌نشیند تا حاکم مطلق پارسه شود. ضحاک روح آرامی ندارد و نجوای اهریمن همواره به سراغش می‌آید و روحش را می‌آزارد. اما این تنها نقطه تاریک وجود اوست، ضحاک عاشق شهرزاد دختر جمشید است. اگر نتیجه آزمون شما را به ضحاک رسانده است، لازم نیست نگران باشید! شما قرار نیست طماع باشید، پدرتان را بکشید یا با اهریمن نجواکنید. چون شما در دوران ضحاک زندگی نمی‌کنید و پدرتان شما را در بچگی برای کشورگشایی رها نکرده است. ضحاک از همان دوران کودکی، حساس و زودرنج بود و نبود پدر، او را به دامن اهریمن انداخت. بعد از مدتی هم این موضوع باعث شد که او از در جمع بودن، فاصله بگیرد، با دیگران احساس راحتی نکند و ترجیح دهد بیشتر در تنهایی‌اش به مشکلات و مسائل پیشرو فکر کند. ولی هیچ‌کدام از این مسائل باعث نشد که او به‌اندازه جمشید هیجان خواه نباشد و او را در جنگاوری علیه دیوان همراهی نکند. بااین‌حال گرچه جمشید برای ارزش و اهمیتی که به خانواده و مردمش می‌داد به جنگ می‌رفت اما ضحاک کمتر نیاز به همدلی و درک دیگران یا حتی اهمیت دادن به آ‌ن‌ها را در خود احساس می‌کرد. او بیش از همه برای خودش دل می‌سوزاند و به خودش اهمیت می‌داد. همه‌ی این‌ها باعث می‌شد که کمتر بخواهد مسئولیت جایگاهش را بپذیرد و حتی در مقام جانشین جمشید به مردم جمکرد اهمیت دهد. اگر نتیجه‌ی آزمون شما ضحاک است، خوب است کمی بیشتر به اطرافیانتان بها دهید و کمی بیشتر با نزدیکانتان درباره خودتان گفت‌وگو کنید.

img
ماندانا

ماندانا دختری جوان، زیبا و دلداده آفریدون است. او سال‌ها پیش همراه با کودکان دیگر از چنگ سربازان ضحاک رهایی پیداکرده و در دهکده البرز آموزش رزم می‌بیند تا در سپاه آفریدن در مقابل ضحاک قد علم کند. ماندانا همواره مراقب آفریدون است چراکه او را به یک‌دندگی و خودخواهی می‌شناسد. او جنگجویی زیرک است و با نیزه مخصوصی که دارد همچون رقصنده‌ای با حریف خود روبه‌رو می‌شود. ماندانا کمتر در زندگی‌اش دچار عدم ثبات و تغییر می‌شود. شاید همین ثابت‌قدمی اوست که باعث می‌شود هم پای باتجربه‌ترین سربازان بجنگد. اما وقتی پای عشق و عاشقی وسط باشد، او تبدیل به شخصیتی گرم و صمیمی می‌شود که می‌تواند احساساتش را به‌راحتی بروز دهد. ماندانا از تجربه‌های جدید استقبال می‌کند و می‌خواهد که کنجکاوی‌هایش را دنبال کند. او همواره همچون مادری حامی افراد گروه، به‌خصوص آفریدون است و سعی می‌کند از او محافظت کند.

img
پری‌چهر

پری‌چهر، همسر جمشید شاه و مادر شهرزاد است. زنی زیبا که همواره جمشید را همراهی می‌کند. درون پری‌چهر چند شخصیت زندگی می‌کنند که او را از ثبات و همواره به یکسو رفتن دور می‌کند. اگر قرار باشد او را بشناسید و از چند نفر درباره‌اش بپرسید، قطعاً پاسخ‌های متفاوتی خواهید گرفت. چون هرکس از او تصویری متفاوت دارد. برخی او را شاد می‌دانند، برخی مبارز، برخی هم از غم‌های او حرف می‌زنند و یا اینکه گاهی او را همچون فیلسوفی دیده‌اند و گاهی همچون شخصی آرام و بی‌خیال. شاید برای همین است که جمشید و پری‌چهر عاشق هم هستند. آن‌ها همدیگر را تکمیل می‌کنند. بااین‌حال پری‌چهر که مجبور است در تمام مدتی که جمشید به جنگ دیوان می‌رود، مواظب دخترشان شهرزاد باشد و اتفاقات جمکرد را تاب بیاورد، یاد گرفته که کمتر ناراحتی‌ها و یا احساساتش را بروز دهد و نمی‌خواهد که به هرکسی اعتماد کند و درونیاتش را بگوید. او همچون جمشید نمی‌تواند به سمت هر خطری برود اما روزی که خطر به سمتش می‌آید، تصمیم می‌گیرد که خودش را قربانی کند. پری‌چهر سعی می‌کند با اتفاقات زمانه همراه باشد و مدارا کند. با این شخصیت، در رمان گرافیکی جمشید طلوع ۱ مواجه می‌شوید.

img
جمشید

جمشید پادشاه اسطوره‌ای شاهنامه است که به دستور یزدان برای ادامه‌ی حیات در هستی شهری عظیم به نام جمکرد بنا می‌کند، سپس در جنگی نابرابر مقابل دیوان سرما پیروز شده و هستی را از شر سرما نجات می‌دهد، او تصمیم می‌گیرد تا به جنگ دیوان رفته و اهریمن را به زنجیر کشد. جمشیدیان علاقه‌ی چندانی ندارند که در هرجایی و برای هرکسی احساسات خودشان را بروز دهند، از رازهایشان بگویند و بخواهند درباره مشکلاتشان حرف بزنند. آن‌ها رهبرانی شجاع هستند که گهگاه در تصمیم‌هایشان دچار تردید می‌شوند و اگر از این موقعیت به‌درستی بیرون نیایند، گاه به تباهی خواهند رسید. مانند جمشید که آلوده به غرور شد و منجر شد که فرایزدی را از دست بدهد. بااین‌حال جمشید شخصیتی است که به دنبال نیکی می‌رود و می‌خواهد جهان را از وجود اهریمن پاک کند، به همین منظور است که به جنگ با دیوان می‌رود. بنابراین جمشیدیان افرادی مسئولیت‌پذیر هستند که توانایی کمی در پذیرفتن دیدگاه‌های دیگران دارند، به‌خصوص کسانی که ازنظر شغلی/مرتبه جایگاه پایین‌تری نسبت به آن‌‌ها دارند. ناگفته نماند که جمشید شخصیتی است که به خاطر مهربانی و دوست داشتن خانواده، قبیله و مردمانش است که می‌جنگد و نمی‌گذارد کسی در کارهایش خلل ایجاد کند. چون می‌خواهد از آن‌ها محافظت کند.

img
شهرزاد

شهرزاد دختر جمشید و تنها فرزند اوست. او در کودکی مادرش را از دست داده و تنها بانوی قصر است. شهرزاد دوتار می‌نوازد و همراه با نواختن دوتار، آواهایی از دوری پدرش جمشید می‌سراید. صدای دوتار شهرزاد به قصر آرامش می‌دهد و همین روح است که نور دوران طلایی جمشید را در قصر روشن نگاه داشته. او نماینده مردم و دارای بخشی از فره جمشید است و حضورش در قصر نشان از استقامت مردم جمکرد و ایران در مقابل ضحاک دارد. بااینکه ضحاک عاشق اوست اما دل شهرزاد برای پدرش، کشور و مردم ستم دیده پارسه می‌تپد و هیچ‌گاه‌ به ضحاک روی خوش نشان نمی‌دهد. او شخصیت بسیار حساسی دارد، همیشه در قصر تنها بوده و پناهی نداشته است. شاید برای همین است که با پنهان‌شدن در تنهایی‌اش بر غم‌ها فائق می‌آید. او همواره نگرانی‌های بسیاری دارد، هر چند که در عین حال تلاش می‌کند آرامشش را حفظ کند و با خونسردی از پس مشکلات برآید. شهرزاد شخصیتی است که زیاد علاقه‌ای به صحبت با غریبه‌ها ندارد و با آن‌ها راحت نیست. دوست ندارد جلب‌توجه کند. درعین حال او شخصیتی فهیم دارد و بیشتر وقت خودش را صرف فکر کردن به امور مختلف زندگی می‌کند. شهرزاد صاف و ساده است، نقش بازی نمی‌کند. او همانی است که رفتار می‌کند. هرچند که همیشه تنها بوده؛ اما توانایی بسیاری در آرامش‌دادن به دیگران دارد.

img